مریم همیشه دوست داشت عروسک هایش بتوانند با او حرف بزنند. او ساعت ها با آن ها بازی می کرد و برایشان قصه می گفت. یک روز به ذهنش رسید که خودش یک عروسک سخنگو بسازد. او جعبه ای پر از وسایل الکترونیکی قدیمی داشت: بلندگوهای کوچک، سیم ها و حتی یک ضبط صوت خراب.
مریم شروع به بررسی وسایل کرد. او با کمک کتاب های علمی مخصوص کودکان یاد گرفت که صدا چگونه ضبط و پخش می شود. بعد از چند بار امتحان، توانست یک مدار ساده بسازد که صدا را ضبط کرده و دوباره پخش کند. او این مدار را داخل یکی از عروسک هایش گذاشت و وقتی دکمه روی عروسک را فشار داد، صدای خودش پخش شد: «سلام! من عروسک سخنگو هستم.»
مریم از خوشحالی فریاد زد. دوستانش وقتی عروسک را دیدند، شگفت زده شدند. آن ها ساعت ها با عروسک بازی کردند و صدای خودشان را داخل آن ضبط کردند. عروسک مریم نه تنها سرگرم کننده بود، بلکه به بچه ها یاد داد که با خلاقیت و تلاش می توان چیزهای جدید و جالبی ساخت.
بعد از این موفقیت، مریم تصمیم گرفت عروسک های بیشتری بسازد و حتی به فکر افتاد در آینده کارخانه ای برای تولید اسباب بازی های هوشمند راه اندازی کند. او فهمید که مهندسی یعنی ساختن دنیایی بهتر برای همه بچه ها.