داستان کودکانه دوستی با کمک کردن در پارک

این داستان درباره پسری به نام امیر است که با کمک کردن به دیگران در پارک، دوستان جدیدی پیدا می کند و یاد می گیرد مهربانی کلید شروع هر دوستی است.

👶 7 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/20
داستان داستان کودکانه دوستی با کمک کردن در پارک

📖 متن داستان

امیر پسری فعال و پرانرژی بود. یک روز عصر به پارک رفت تا بازی کند. وقتی به تاب ها رسید، دختری کوچک تر را دید که نمی توانست تاب را خودش حرکت دهد. امیر جلو رفت و با لبخند گفت: «می خواهی هلت بدهم؟» دختر با خوشحالی قبول کرد و خیلی زود صدای خنده هایش فضا را پر کرد.

کمی بعد، چند پسر دیگر در زمین بازی توپشان را گم کرده بودند. امیر به آن ها کمک کرد تا توپشان را پیدا کنند. آن ها از او تشکر کردند و دعوتش کردند تا در بازی فوتبالشان شرکت کند. امیر قبول کرد و خیلی زود با همه بچه ها مشغول بازی شد.

آن روز، امیر متوجه شد که کمک کردن به دیگران بهترین راه برای شروع یک دوستی تازه است. وقتی به خانه برگشت، با هیجان برای خانواده اش تعریف کرد که چند دوست جدید پیدا کرده است. مادرش گفت: «دیدی امیر جان؟ وقتی با مهربانی به دیگران کمک می کنی، قلب ها به هم نزدیک تر می شوند.»

از آن روز به بعد، امیر همیشه وقتی به پارک می رفت، با دقت به اطراف نگاه می کرد تا اگر کسی نیاز به کمک داشت، کنار او باشد. او فهمید که دوستی واقعی با مهربانی آغاز می شود.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی