شیر بی فکر و رودخانه خشمگین

شیر جنگل بدون فکر به دنبال شکار وارد رودخانه شد و گرفتار شد، اما ماهی ها و لاک پشت ها نجاتش دادند و به او یاد دادند که عقل از زور مهم تر است.

👶 7 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/21
داستان شیر بی فکر و رودخانه خشمگین

📖 متن داستان

شیر جنگل همیشه فکر می کرد که قدرت بدنی اش برای حل هر مشکلی کافی است. روزی او به کنار رودخانه رفت تا از آن طرف شکار کند. بدون فکر کردن، خود را به رودخانه انداخت. اما جریان آب بسیار تند بود و شیر هر چه تلاش کرد نتوانست بیرون بیاید. حیوانات جنگل که از غرور شیر خسته بودند، اول تردید کردند که کمکش کنند. اما لاک پشت مهربان گفت: «اگر او اشتباه کرده، ما نباید او را تنها بگذاریم.» با همکاری ماهی ها، لاک پشت ها و حتی پرندگان، طنابی از شاخه ها ساختند و شیر را از آب بیرون کشیدند. شیر خسته و شرمنده از آنها تشکر کرد. او اعتراف کرد که همیشه فکر می کرد زور بازویش کافی است، اما امروز فهمید که عقل و همکاری از قدرت فردی بسیار ارزشمندتر است. از آن پس شیر برای هر کاری اول فکر می کرد و از تجربه دیگران هم کمک می گرفت.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی