شیر مغرور و جشن بزرگی در جنگل

در جنگل تصمیم گرفته شد جشن بزرگی برای شادمانی حیوانات برگزار شود. همه حیوانات از کوچک تا بزرگ خوشحال بودند و هر کدام چیزی برای جشن آماده کردند. اما شیر مغرور اعلام کرد که این جشن فقط باید به افتخار او باشد، چون او سلطان جنگل است. حیوانات ناراحت شدند، اما چیزی نگفتند. وقتی جشن آغاز شد، شیر با غرور روی تختی از برگ ها نشست و همه را مجبور کرد او را تشویق کنند. بعد از مدتی، یکی یکی حیوانات جنگل شروع به ترک جشن کردند. پرندگان دیگر آواز نخواندند، سنجاب ها از رقصیدن دست کشیدند، و حتی خرگوش ها هم رفتند. شیر تنها ماند و تازه فهمید که بدون شادی و حضور دیگران، جشن هیچ معنایی ندارد. او شرمنده شد و حیوانات را صدا زد. گفت: «من اشتباه کردم، جشن باید برای همه باشد، نه فقط برای من.» حیوانات با خوشحالی برگشتند و جشن دوباره پر از شادی شد. شیر آموخت که عدالت و برابری باعث بزرگی واقعی می شود، نه سلطنت مغرورانه.