در زمان های بسیار دور، در دل تاریخ ایران، شاهزاده ای به نام سیاوش زندگی می کرد. او به خاطر صداقت و پاکی اش نزد همه شناخته می شد. سیاوش فرزند کیکاووس پادشاه ایران بود. او همیشه به پدر خود وفادار می ماند و هیچ گاه از مسیر درست خارج نمی شد. اما روزی نامادری او، سودابه، تصمیم گرفت تا با نیرنگ، سیاوش را گرفتار کند. او سیاوش را متهم به کاری نادرست کرد.
کیکاووس ابتدا به سیاوش شک کرد، اما بزرگان ایران پیشنهاد دادند تا سیاوش برای اثبات بی گناهی خود از آزمون سختی عبور کند. این آزمون چیزی جز گذشتن از میان آتش نبود. سیاوش با شجاعت بر اسب خود نشست و به دل شعله های سوزان زد. همه با دلهره نگاه می کردند اما سیاوش و اسبش بدون هیچ آسیبی از آتش بیرون آمدند.
این ماجرا باعث شد که سیاوش در دل مردم و تاریخ ایران به نماد پاکی، وفاداری و شجاعت تبدیل شود. هرچند بعدها با خیانت دیگران سرنوشت تلخی داشت، اما نام او همچنان در افسانه های ایرانی می درخشد و کودکان امروز از او درس وفاداری و صداقت می گیرند.