در دوران های بسیار قدیم، پادشاهی به نام جمشید بر ایران حکومت می کرد. او مردی دانا و خردمند بود و در زمان او مردم پیشرفت های بسیاری کردند. جمشید هنرها و دانش های نو را به مردم آموخت؛ از بافندگی و دوخت لباس گرفته تا ساخت ابزار و کشتی. مردم در آرامش و شادی زندگی می کردند. تخت زرینی که جمشید داشت، نمادی از شکوه و عظمت ایران بود و همه او را ستایش می کردند.
اما با گذشت زمان، غرور بر دل جمشید چیره شد. او خود را بالاتر از دیگران دانست و حتی ادعا کرد که قدرتش فراتر از همه است. این غرور و خودبینی باعث شد تا مردم از او روی برگردانند. در نتیجه دشمنان فرصت یافتند و جمشید قدرتش را از دست داد.
داستان جمشید به کودکان می آموزد که دانایی و خدمت به مردم مایه بزرگی است، اما غرور و خودخواهی می تواند حتی بزرگ ترین پادشاهان را به سقوط بکشاند. این افسانه یکی از داستان های ماندگار تاریخ ایران است که همچنان نسل به نسل نقل می شود.