لیلا و داستان بیمار بودن ساختگی

داستان دختری به نام لیلا که وانمود می کرد بیمار است تا به مدرسه نرود و در نهایت دچار مشکل جدی شد.

👶 7 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/23
داستان لیلا و داستان بیمار بودن ساختگی

📖 متن داستان

لیلا دختری باهوش اما کمی تنبل بود. او بعضی روزها دلش نمی خواست به مدرسه برود، بنابراین به مادرش می گفت: «مامان، من مریضم! سرم درد می کند.» مادر نگران می شد و او را در خانه نگه می داشت. لیلا خوشحال می شد چون می توانست بازی کند و تکالیفش را انجام ندهد.

چند بار دیگر هم همین کار را کرد. اما کم کم مادرش متوجه شد که لیلا واقعاً بیمار نیست و فقط بهانه می آورد. یک روز مادرش گفت: «لیلا جان، اگر دروغ بگویی، روزی می رسد که وقتی واقعاً مریض شوی، کسی حرفت را باور نخواهد کرد.»

مدتی بعد، لیلا واقعاً بیمار شد و تب شدیدی گرفت. او به مادر گفت: «مامان، حالا واقعاً مریضم!» اما مادر که فکر می کرد این هم یک دروغ دیگر است، ابتدا توجهی نکرد. وقتی حال لیلا بدتر شد، مادر با نگرانی او را نزد پزشک برد. پزشک گفت اگر دیرتر می آمدند، بیماری سخت تر می شد. لیلا گریه کرد و گفت: «دیگر هرگز دروغ نمی گویم.» از آن روز به بعد او یاد گرفت که دروغ حتی برای بهانه ای کوچک می تواند عواقب بزرگی داشته باشد.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی