در شهری پیشرفته به نام «نورآباد»، همه چیز با رایانه کنترل می شد: چراغ های راهنمایی، مدرسه ها، حتی دستگاه های بازی در پارک. اما یک روز ویروس عجیبی وارد سیستم شهر شد و همه چیز به هم ریخت. چراغ های راهنمایی قرمز نمی شدند، در مدرسه زنگ تفریح هرگز به صدا درنمی آمد و بچه ها نمی توانستند تاب بازی کنند چون دستگاه ها قفل شده بود.
چهار کودک باهوش به نام های سارا، یاشار، لیلا و امیر تصمیم گرفتند شهرشان را نجات دهند. آن ها به مرکز فناوری شهر رفتند و دیدند برای مبارزه با ویروس باید برنامه ای جدید نوشته شود. استاد شهر به آن ها گفت: «برای شروع باید بدانید برنامه نویسی یعنی دادن دستورهای دقیق به رایانه.»
بچه ها تقسیم کار کردند: سارا الگوریتم روشن و خاموش کردن چراغ ها را نوشت. یاشار یاد گرفت که چطور از شرط ها (if/else) استفاده کند تا زنگ مدرسه درست در زمان مناسب به صدا درآید. لیلا با استفاده از حلقه ها، بازی ها را دوباره راه اندازی کرد. امیر هم مسئول حذف ویروس شد؛ او فهمید که باید با دستورهای دقیق آن را پیدا و متوقف کند.
بعد از تلاش فراوان، همه سیستم های شهر دوباره درست شدند و مردم با خوشحالی کودکان را قهرمانان شهر نامیدند. آن ها فهمیدند که با یادگیری برنامه نویسی می توانند مشکلات واقعی را هم حل کنند. از آن روز به بعد، کلاس های برنامه نویسی در همه مدرسه های شهر برگزار شد و کودکان زیادی یاد گرفتند که برنامه نویسی ابزاری برای ساختن آینده ای بهتر است.