در دهکده ای کوچک، مریم و حمید مشغول بازی بودند که پیرمرد دانایی به آن ها گفت: «اگر می خواهید دروازه گنج دانش باز شود، باید یک مسئله ساده را با الگوریتم حل کنید.» بچه ها پرسیدند: «چه مسئله ای؟» پیرمرد لبخند زد و گفت: «دو عدد را بگیرید و مجموع آن ها را به من بگویید.»
مریم کمی فکر کرد و گفت: «اول باید ورودی ها را مشخص کنیم. ورودی ها همان دو عدد هستند.» حمید ادامه داد: «بعد باید یک دستور داشته باشیم: عدد اول + عدد دوم.» سپس با هم نتیجه را نوشتند: «خروجی = جمع دو عدد.»
وقتی این الگوریتم ساده را روی تخته نوشتند، دروازه جادویی باز شد و آن ها وارد سرزمینی شدند که در آن همه مسائل ریاضی با الگوریتم حل می شدند. از آن روز به بعد، مریم و حمید فهمیدند که هر مسئله را می توان با شکستن به ورودی، پردازش و خروجی حل کرد.