در یک شهر کوچک پسری به نام کیوان زندگی می کرد. کیوان عاشق تماشای تلویزیون بود. صبح ها وقتی از خواب بیدار می شد، به جای صبحانه خوردن و آماده شدن برای مدرسه، تلویزیون را روشن می کرد. او کارتون ها، مسابقات و حتی تبلیغات را با دقت می دید. بعد از مدرسه هم به جای بازی با دوستانش، باز هم جلوی تلویزیون می نشست. روزها گذشت و کم کم چشمانش ضعیف شد. پزشک به او گفت: «اگر همین طور ادامه بدهی، نیاز به عینک خواهی داشت و حتی ممکن است همیشه خسته باشی.» از طرفی، دوستانش دیگر او را به بازی های گروهی دعوت نمی کردند چون همیشه جوابش یک چیز بود: «من باید یک قسمت دیگر ببینم.» روزی مادرش کنترل تلویزیون را برداشت و گفت: «کیوان! زندگی تو فقط تلویزیون نیست. آینده ات به تلاش، ورزش، مطالعه و دوستی بستگی دارد. اگر همین طور ادامه بدهی، از همه عقب می مانی.» کیوان اول ناراحت شد، اما بعد فکر کرد و تصمیم گرفت تغییری ایجاد کند. او زمان تماشای تلویزیون را کم کرد، شروع به خواندن کتاب کرد و دوباره با دوستانش به بازی های شاد رفت. بعد از مدتی فهمید زندگی واقعی خیلی شیرین تر از نشستن بی پایان جلوی تلویزیون است. این تجربه به او یاد داد که آینده ی خوب فقط با تعادل و انتخاب درست ساخته می شود.
داستان کودکانه پسرکی که همیشه پای تلویزیون بود
این داستان درباره پسری است که تمام وقت خود را پای تلویزیون می گذراند و نمی فهمید چگونه سلامتی، دوستی ها و آینده اش در حال از بین رفتن است تا اینکه با کمک خانواده اش تغییر کرد.
👶 7 - 12 سال
✍️ جلال اونق
📅 2025/09/27
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید