یک روز جمعه، مریم و برادرش رضا حوصله شان سر رفته بود. آن ها در خانه آپارتمانی خود نشسته بودند و مرتب به مادرشان می گفتند: «مامان، خیلی کسل شدیم!» مادرشان لبخندی زد و گفت: «چرا خودتان یک باشگاه شادی درست نمی کنید؟»
مریم با تعجب پرسید: «باشگاه شادی؟!» مادرش ادامه داد: «بله، می توانید در خانه برای خودتان برنامه بچینید، بازی کنید، نمایش اجرا کنید یا حتی آشپزی ساده یاد بگیرید.»
مریم و رضا سریع شروع به برنامه ریزی کردند. آن ها اسم باشگاهشان را «باشگاه شادی در خانه» گذاشتند. اولین فعالیتشان مسابقه نقاشی بود. روی کاغذهای بزرگ نقاشی کشیدند و دیوار اتاقشان را مثل یک نمایشگاه کوچک تزئین کردند. روز بعد، نوبت اجرای نمایش شد. رضا با لباس های قدیمی پدرش نقش قهرمان را بازی کرد و مریم داستانی درباره یک پرنده مهربان تعریف کرد.
حتی همسایه شان سارا هم به باشگاه پیوست و یک روز کلاس آشپزی ساده برایشان گذاشت. او به بقیه یاد داد چطور کیک ساده درست کنند. بوی خوش کیک تمام طبقه را پر کرد و همه را خوشحال کرد.
به مرور زمان، این باشگاه کوچک باعث شد بچه ها یاد بگیرند در آپارتمان هم می شود لحظه های شیرین و شاد ساخت؛ فقط کافی است خلاقیت و همکاری را جایگزین تماشای طولانی تلویزیون کنند.