روزی روزگاری پسری به نام علی بود که هر روز بعد از مدرسه با خوشحالی به سمت خانه می رفت. او مسیرش را دوست داشت چون از کنار باغچه ها و کوچه های آشنا رد می شد. اما یک روز، وقتی داشت به سمت خانه برمی گشت، چند بچه شلوغ جلوی او را گرفتند. آن ها شروع کردند به مسخره کردن و حتی تلاش کردند کیف علی را بگیرند. علی ابتدا کمی ترسید، اما به یاد آورد که معلمش همیشه می گفت: «اگر در موقعیت خطرناک قرار گرفتی، آرام بمان، با کسی دعوا نکن و به سمت جای امن برو.» علی سریع قدم هایش را تند کرد، به طرف مغازه ای نزدیک رفت و از صاحب مغازه خواست که کمکش کند. بچه های شلوغ وقتی دیدند علی تنها نیست، عقب کشیدند. علی فهمید که شجاعت واقعی این است که بدون دعوا و خشونت، راه درستی برای مراقبت از خود پیدا کند. او از آن روز به بعد همیشه مسیرش را با دقت انتخاب می کرد و یاد گرفت در شرایط سخت باید به جای ترسیدن، فکر درست داشته باشد. این تجربه باعث شد علی نه تنها شجاع تر شود، بلکه الگویی برای دوستانش هم باشد.
کودک شجاع در راه مدرسه
این داستان درباره پسری به نام علی است که در راه بازگشت از مدرسه با بچه های شلوغ و آزاردهنده روبه رو می شود و یاد می گیرد چگونه با خونسردی، شجاعت و کمک گرفتن از بزرگترها از خودش مراقبت کند.
👶 7 - 12 سال
✍️ جلال اونق
📅 2025/09/29
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید