قطره بارانی که دریا شد

داستان قطره بارانی که فکر می کرد کوچک و بی اهمیت است اما وقتی با دیگر قطره ها همراه شد، تبدیل به رود و سپس دریا شد و فهمید اتحاد و همکاری چه قدرتی دارد.

👶 7 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/30
داستان قطره بارانی که دریا شد

📖 متن داستان

یک قطره باران کوچک از آسمان به زمین افتاد. او همیشه فکر می کرد آن قدر کوچک است که هیچ اثری در دنیا ندارد. وقتی روی برگ درختی نشست، با خودش گفت: «من چه فایده ای دارم؟ خیلی زود خشک می شوم.» اما همان جا با چند قطره دیگر آشنا شد. آن ها تصمیم گرفتند با هم حرکت کنند. کم کم از روی برگ به زمین لغزیدند، به جویبار پیوستند و بعد رود شدند. قطره کوچک در دل رود حس کرد قوی تر و باارزش تر است. روزی رسید که رود به دریا ریخت. قطره باران با خوشحالی گفت: «حالا می دانم حتی کوچک ترین من، وقتی با دیگران همراه شود، می تواند بخشی از چیزی بزرگ و زیبا باشد.» این داستان به بچه ها یاد می دهد که اتحاد و همکاری می تواند هر کار بزرگی را ممکن سازد.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی