نازنین دختری بود که همیشه از کتابخانه مدرسه می ترسید چون فکر می کرد خیلی ساکت و ترسناک است. اما یک شب که دیر در کتابخانه مانده بود، ناگهان دید کتاب ها شروع به حرکت کردند! هر کتاب باز شد و داستانش را برای او تعریف کرد. یکی از کتاب ها درباره شجاعت بود، دیگری درباره مهربانی، و سومی درباره دانایی. نازنین با دقت گوش داد و یاد گرفت هر کتاب درسی برای زندگی دارد. او فهمید که کتاب ها فقط نوشته نیستند، بلکه دوست های دانایی هستند که می توانند به او کمک کنند. از آن شب به بعد، نازنین هر روز به کتابخانه می رفت و با کتاب ها دوست شد. او یاد گرفت دانایی نوری است که همیشه همراهش خواهد بود.
کتابخانه ای که شب ها زنده می شد
داستان دختری به نام نازنین که فهمید کتاب ها در شب زنده می شوند و با او درباره شجاعت، دانایی و مهربانی حرف می زنند.
👶 7 - 12 سال
✍️ جلال اونق
📅 2025/09/30
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید