نوجوان منظم و شادی روزانه

در شهری آرام پسری به نام امیر زندگی می کرد. امیر همیشه شکایت داشت که چرا خسته است و هیچ وقت حس خوبی ندارد. او اغلب تا نیمه شب پای گوشی و بازی می نشست، صبح دیر بیدار می شد و بدون انرژی به مدرسه می رفت. یک روز معلمش، خانم رضایی، او را صدا زد و گفت: «امیر جان، شادی واقعی در نظم زندگی پیدا می شود. اگر کارهایت را منظم انجام دهی، هم موفق می شوی و هم احساس خوشبختی خواهی کرد.» امیر کمی فکر کرد و تصمیم گرفت برنامه ای برای خودش بنویسد. او هر روز ساعت 7 صبح بیدار می شد، صبحانه می خورد، به مدرسه می رفت، بعدازظهر کمی استراحت می کرد، سپس تکالیفش را انجام می داد و شب ها یک ساعت بازی یا تفریح داشت. به مرور دید که دیگر خسته نیست و حتی دوستانش هم متوجه تغییر مثبت او شدند. او فهمید که نظم در کار و استراحت، کلید شادی و انرژی است. از آن به بعد امیر همیشه با لبخند به همه می گفت: «شاد بودن فقط با نظم ممکن است.»