داستان کودکانه یادگیری دوچرخه سواری با کمک پدر

سارا می خواهد دوچرخه سواری یاد بگیرد اما بارها زمین می خورد. با کمک و تجربه پدرش یاد می گیرد که چگونه تعادل خود را حفظ کند و بالاخره موفق می شود.

👶 6 - 9 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/10/01
داستان داستان کودکانه یادگیری دوچرخه سواری با کمک پدر

📖 متن داستان

دختر کوچکی به نام سارا خیلی دوست داشت دوچرخه سواری را یاد بگیرد. او همیشه با هیجان به بچه هایی نگاه می کرد که در کوچه با دوچرخه هایشان بازی می کردند. یک روز تصمیم گرفت خودش امتحان کند. سارا سوار دوچرخه شد و با شجاعت رکاب زد، اما بعد از چند متر تعادلش را از دست داد و زمین خورد. اشک در چشمانش جمع شد. پدرش که از دور او را می دید، نزدیک آمد و گفت: «سارا جان، من هم وقتی کوچک بودم بارها زمین خوردم. اما با تمرین و دقت توانستم یاد بگیرم.» پدر شروع کرد به آموزش او. او به سارا نشان داد که چگونه بدنش را صاف نگه دارد، چطور به جلو نگاه کند و چگونه آرام رکاب بزند. سارا بارها تمرین کرد و هر بار بهتر شد. بعد از چند روز، او توانست بدون کمک پدر دوچرخه سواری کند. خوشحال شد و با صدای بلند گفت: «اگر تجربه پدرم را گوش نکرده بودم، شاید هیچ وقت یاد نمی گرفتم!» از آن روز به بعد سارا هر وقت در کاری با مشکل روبه رو می شد، به تجربه بزرگترها گوش می داد و موفق تر می شد.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی