داستان کودکانه حکمت مادربزرگ در حل مشکل دوستان

مهدی و دوستانش در ساختن بادبادک دچار مشکل می شوند، اما با کمک تجربه مادربزرگ می آموزند که اتحاد و گوش دادن به راهنمایی بزرگترها کلید موفقیت است.

👶 8 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/10/01
داستان داستان کودکانه حکمت مادربزرگ در حل مشکل دوستان

📖 متن داستان

در یک روستای زیبا، پسربچه ای به نام مهدی با دوستانش تصمیم گرفتند بادبادک بزرگی بسازند تا در روز تعطیل آن را پرواز دهند. آنها با شور و هیجان شروع به کار کردند. کاغذهای رنگی، چوب های باریک و نخ را جمع کردند و بادبادک را ساختند. اما وقتی خواستند آن را پرواز دهند، بادبادک چند متر بیشتر بالا نرفت و ناگهان پاره شد. همه ناراحت شدند و شروع به سرزنش یکدیگر کردند. مادربزرگ مهدی که سال ها تجربه داشت و آنها را از دور نگاه می کرد، لبخندی زد و گفت: «بچه ها، من هم در کودکی بادبادک درست می کردم. می خواهید راز پرواز موفق آن را یاد بگیرید؟» بچه ها با اشتیاق گفتند: «بله!» مادربزرگ به آنها نشان داد چگونه چوب ها را محکم تر ببندند، نخ را درست گره بزنند و کاغذ را به شکل درست بچسبانند. او همچنین گفت: «برای اینکه بادبادک پرواز کند، باید صبر کنید تا باد مناسب بیاید.» بچه ها با همکاری یکدیگر دوباره بادبادک را ساختند و این بار وقتی آن را رها کردند، به زیبایی در آسمان اوج گرفت. همه با شادی فریاد زدند. مهدی گفت: «اگر از تجربه مادربزرگ استفاده نمی کردیم، هیچ وقت موفق نمی شدیم.» از آن روز به بعد، بچه ها یاد گرفتند که بزرگترها همیشه دانشی دارند که می تواند راه را برایشان روشن کند.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی