یک روز علی و سه دوستش تصمیم گرفتند برای ماجراجویی به جنگل نزدیک روستا بروند. آنها با شور و هیجان وارد جنگل شدند و سرگرم کشف درختان و پرندگان شدند. اما وقتی خواستند به خانه برگردند، متوجه شدند که راه را گم کرده اند. همه ترسیده بودند و نمی دانستند چه کار کنند. ناگهان علی یاد حرف های دایی اش افتاد که همیشه می گفت: «وقتی به طبیعت می روی، حتماً یک قطب نما همراه داشته باش.» خوشبختانه علی یک قطب نما در کوله پشتی داشت. او به دوستانش گفت: «دایی یادم داده چطور از این استفاده کنیم.» بچه ها با دقت گوش کردند. علی با توجه به قطب نما جهت شمال را پیدا کرد و مسیر درست را مشخص کرد. آنها قدم به قدم پیش رفتند تا بالاخره به خروجی جنگل رسیدند. همه با خوشحالی نفس راحتی کشیدند. دوستان علی گفتند: «اگر تجربه دایی ات و قطب نما نبود، هنوز گم بودیم.» از آن روز به بعد بچه ها فهمیدند که تجربه بزرگترها همیشه راهنمایی ارزشمندی برای سفرهای ماجراجویانه است.
داستان کودکانه سفر ماجراجویانه با قطب نما
علی و دوستانش در جنگل گم می شوند اما با کمک تجربه دایی شان و استفاده از قطب نما راه درست را پیدا می کنند و به خانه بازمی گردند.
👶 8 - 12 سال
✍️ جلال اونق
📅 2025/10/01
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید