داستان کودکانه جزیره گمشده و تجربه ناخدای سالخورده

سینا و دوستانش در یک سفر دریایی هیجان انگیز به جزیره ای گمشده می رسند و با کمک ناخدای پیر و باتجربه یاد می گیرند چگونه از خطرات دریا و طوفان جان سالم به در ببرند.

👶 9 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/10/04
داستان داستان کودکانه جزیره گمشده و تجربه ناخدای سالخورده

📖 متن داستان

در شهری ساحلی، پسر نوجوانی به نام سینا همیشه رویای سفر دریایی در سر داشت. روزی فرصتی پیش آمد تا همراه پدرش که ماهیگیر بود، به سفری دور برود. با آن ها ناخدای سالخورده ای به نام عمو دریا هم بود؛ مردی که چهره اش از آفتاب دریا سوخته و موهایش مثل موج دریا سفید شده بود. سینا پر از شوق و کنجکاوی بود و از عمو دریا سؤال های زیادی می پرسید. عمو دریا همیشه با آرامش پاسخ می داد: «دریا فقط برای کسانی مهربان است که به حرفش گوش می دهند.» چند روز بعد، قایقشان به نزدیکی جزیره ای ناشناخته رسید. سینا اصرار کرد که از قایق پیاده شوند و جزیره را کشف کنند. اما عمو دریا با دقت به آسمان نگاه کرد و گفت: «ابرها دارند هشدار می دهند، طوفان نزدیک است.» سینا حرف او را جدی نگرفت و با دوستانش به جزیره رفت. خیلی زود باد شدید وزیدن گرفت و موج ها بالا آمدند. قایق در خطر واژگون شدن بود. عمو دریا با تجربه اش دستور داد طناب ها را ببندند و بادبان را جمع کنند. او با مهارت قایق را در مسیر ایمن هدایت کرد و بچه ها را از جزیره به سلامت بازگرداند. وقتی طوفان تمام شد، سینا با شرمندگی گفت: «من باید به تجربه ی شما گوش می کردم.» عمو دریا لبخند زد و گفت: «تجربه یعنی شنیدن صدای دریا پیش از آن که خشمگین شود.» از آن روز، سینا فهمید که تجربه فقط مربوط به سن نیست؛ بلکه دانشی است که با سال ها زندگی، اشتباه و آموختن به دست می آید. او تصمیم گرفت روزی خودش هم ناخدایی شود که دیگران از تجربه اش بیاموزند.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی