داستان کودکانه اختراع بزرگ و تجربه پدربزرگ مخترع

پارسا می خواهد رباتی بسازد اما در کارش شکست می خورد. با راهنمایی پدربزرگ مهندس و باتجربه اش یاد می گیرد که پشتکار و یادگیری از اشتباهات، کلید موفقیت است.

👶 8 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/10/04
داستان داستان کودکانه اختراع بزرگ و تجربه پدربزرگ مخترع

📖 متن داستان

پارسا پسر باهوش و خلاقی بود که عاشق ساخت وسایل جدید بود. او در اتاقش پر از سیم، پیچ، و قطعه های الکترونیکی داشت. روزی تصمیم گرفت رباتی بسازد که بتواند اتاق را مرتب کند. با شور و ذوق زیاد کار را شروع کرد، اما هر بار که دستگاه را روشن می کرد، ربات یا نمی جنبید یا برعکس حرکت می کرد! پارسا خسته شد و گفت: «شاید من برای اختراع ساخته نشده ام.» همان موقع پدربزرگش، که مهندس بازنشسته و فردی باتجربه بود، وارد شد. او با نگاهی آرام گفت: «می خواهی بدانی من اولین رادیویی که ساختم چند بار خراب شد؟» پارسا با تعجب پرسید: «چند بار؟» پدربزرگ خندید و گفت: «بیش از بیست بار! اما هر بار چیزی یاد گرفتم که مرا به موفقیت نزدیک تر کرد.» سپس با مهربانی به پارسا کمک کرد تا سیم ها را درست وصل کند و قطعات را به درستی جایگذاری نماید. او گفت: «اختراع فقط علم نیست، بلکه صبر و تجربه هم هست.» پارسا ساعت ها با راهنمایی پدربزرگ کار کرد تا بالاخره رباتش شروع به حرکت کرد و با صدای بامزه گفت: «اتاق را مرتب می کنم!» پارسا از خوشحالی فریاد زد و پدربزرگ با لبخند گفت: «حالا تو هم تجربه ای داری که می توانی به دیگران بیاموزی.» پارسا آن روز فهمید که هر شکست، بخشی از مسیر موفقیت است و بزرگترها چراغ راه کسانی هستند که تازه قدم در راه یادگیری گذاشته اند.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی