در یک محله کوچک و آرام، پسربچه ای به نام آرش زندگی می کرد. آرش عاشق ساختن چیزهای جدید بود. هر وقت چیزی خراب می شد، به جای دور انداختن آن، با دقت نگاه می کرد تا ببیند آیا می تواند آن را به چیز دیگری تبدیل کند یا نه. یک روز که در حیاط خانه قدم می زد، چشمش به جعبه های مقوایی، بطری های خالی و چند درب فلزی افتاد. ناگهان در ذهنش جرقه ای از خلاقیت زد. تصمیم گرفت از این وسایل کارگاه کوچکی بسازد. او شروع کرد به تمیز کردن بطری ها، بریدن مقواها و چسباندن قطعات. بعد از چند ساعت کار با دقت، توانست یک ماشین کوچک درست کند که با باد حرکت می کرد! وقتی دوستانش آمدند و ماشین را دیدند، تعجب کردند. آرش گفت: «دیدید؟ هیچ چیز بی ارزش نیست، فقط باید یاد بگیریم چطور از آن استفاده کنیم!» از آن روز، بچه های محله وسایل دور ریختنی را جمع می کردند و با هم کارگاه ساخت و بازی می کردند. آرش فهمید خلاقیت یعنی دیدن زیبایی در چیزهایی که دیگران نمی بینند.
داستان کودکانه خلاقیت آرش و کارگاه وسایل بازیافتی
آرش پسر خلاقی بود که از وسایل دور انداختنی کارگاه کوچکی ساخت. او با استفاده از بطری های پلاستیکی، جعبه های مقوایی و درهای فلزی وسایل شگفت انگیزی ساخت که همه بچه های محله را شگفت زده کرد. داستان نشان می دهد چگونه می توان با خلاقیت و بازیافت، چیزهای مفید و جالب ساخت.
👶 8 - 12 سال
✍️ جلال اونق
📅 2025/10/04
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید