داستان زندگی توماس ادیسون؛ پسری که از شکست نمی ترسید

این داستان بلند درباره توماس ادیسون است، پسر کنجکاوی که از مدرسه اخراج شد اما با پشتکار فراوان توانست یکی از بزرگ ترین مخترعان تاریخ شود. داستان نشان می دهد که شکست، پلی برای رسیدن به موفقیت است.

👶 8 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/10/07
داستان داستان زندگی توماس ادیسون؛ پسری که از شکست نمی ترسید

📖 متن داستان

در شهری کوچک در آمریکا، پسری زندگی می کرد که هیچ گاه از پرسیدن سؤال های عجیب خسته نمی شد. نام او توماس ادیسون بود. از همان کودکی ذهنی پر از سؤال و ایده داشت. وقتی معلمش از او خواست در کلاس آرام باشد و فقط گوش کند، ادیسون نتوانست. او دوست داشت همه چیز را خودش تجربه کند. اما این کنجکاوی باعث شد که معلمش او را «شاگردی کندذهن» بنامد و از مدرسه اخراجش کند! مادرش، که زنی باهوش و مهربان بود، خودش آموزش او را به عهده گرفت و گفت: «پسرم، تو باهوش تر از آنی که فکر می کنند. فقط باید یاد بگیری چطور فکرهایت را بسازی.» ادیسون روزها و شب ها در زیرزمین خانه اش آزمایش می کرد. گاهی بوی عجیبی از زیرزمین می آمد، گاهی صدای انفجارهای کوچک! ولی مادرش هیچ وقت جلوی او را نگرفت. سال ها گذشت و ادیسون جوان شد. او بارها و بارها شکست خورد، اما هر شکست برایش درسی تازه بود. یکی از بزرگ ترین آرزوهایش ساختن چراغی بود که با برق کار کند تا مردم دیگر مجبور نباشند از شمع استفاده کنند. هزاران بار آزمایش کرد و هزاران بار شکست خورد. اما روزی لبخند زد و گفت: «من شکست نخوردم! من فقط هزار راه پیدا کردم که جواب نمی دهد!» سرانجام توانست چراغ برق را بسازد و دنیا را روشن کند. نامش در تاریخ ماند و همه فهمیدند که هیچ شکستی نمی تواند جلوی کسی را بگیرد که باور دارد موفق می شود.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی