در یک محله ی شلوغ و خاکستری، چند کودک دوست داشتنی زندگی می کردند که همیشه دنبال جایی برای بازی بودند. لیلا، یکی از آن ها، روزی گفت: «چرا خودمان خانه ی بازی نسازیم؟» بقیه با تعجب پرسیدند: «چطوری؟ ما که پول نداریم!» لیلا لبخند زد و گفت: «با خلاقیت!»
آن ها شروع کردند به جمع کردن کارتن ها، تخته های چوبی، بطری های پلاستیکی و پارچه های قدیمی. با همکاری هم، دیوارهای خانه ی کوچکشان را ساختند و با رنگ های شاد نقاشی کردند. هرکس بخشی از کار را انجام می داد؛ یکی سقف را می چسباند، دیگری پنجره درست می کرد، و یکی هم گل های کاغذی می ساخت.
وقتی کارشان تمام شد، خانه ای رنگین کمانی وسط کوچه ایستاده بود! بزرگ ترها که دیدند، تعجب کردند و بعد با خوشحالی به بچه ها تبریک گفتند. حالا نه تنها کودکان محله، بلکه بزرگ ترها هم یاد گرفته بودند که با خلاقیت می توان شادی و زیبایی را از هیچ ساخت.