در یک تعطیلات تابستانی، امیر و چند دوستش برای اردو به جنگلی زیبا رفتند که مردم آن را «جنگل سایه ها» می نامیدند. شب اول همه خوشحال بودند تا اینکه صبح متوجه شدند وسایل اردو مثل چراغ قوه و خوراکی ها گم شده است! بچه ها وحشت زده شدند و گفتند شاید روح جنگل آمده باشد. اما امیر لبخند زد و گفت: «هر اتفاقی، دلیلی دارد. بیایید با منطق بررسی کنیم.» او رد پاها را دنبال کرد، چند شاخه شکسته دید و متوجه شد که ردها به سمت غار کوچکی می روند. آنجا با شگفتی چند میمون کوچک پیدا کرد که وسایل بچه ها را برای بازی برده بودند! امیر با آرامش وسایل را برگرداند و به دوستانش گفت: «گاهی ترس، فقط از ندانستن است.» آن روز، امیر قهرمان اردو شد و همه فهمیدند که با شجاعت، دقت و مهربانی می توان هر معمایی را حل کرد.
ماجراجویی کارآگاه امیر در جنگل سایه ها
امیر و دوستانش به سفری هیجان انگیز در جنگل رفتند، اما ناگهان وسایلشان ناپدید شد. همه ترسیده بودند، اما امیر که عاشق ماجراجویی و کارآگاه بازی بود، با دقت و هوش بالا توانست راز جنگل سایه ها را فاش کند و نشان دهد که با شجاعت می توان بر هر ترسی غلبه کرد.
👶 8 - 12 سال
✍️ جلال اونق
📅 2025/10/12
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید