🌟 قسمت اول: «راز لپ تاپ خاموش»
آرین یازده ساله بود و عاشق بازی های کامپیوتری. هر وقت مامانش می گفت:
«آرین! باز که رفتی سر کامپیوتر؟»
لبخند می زد و جواب می داد:
«مامان، دارم یاد می گیرم چطوری بازی بسازم، نه فقط بازی کنم!»
او همیشه رؤیای این را داشت که برنامه نویس بزرگی شود. اما هنوز نمی دانست از کجا باید شروع کند. لپ تاپ قدیمی پدرش را از انباری پیدا کرده بود؛ لپ تاپی خاکی با برچسبی رنگ پریده رویش که نوشته بود:
"Project Alpha"
وقتی دکمه روشنش را زد، هیچ اتفاقی نیفتاد. اما نیمه شب، صدای "بیپ" عجیبی از آن آمد. صفحه سیاه لپ تاپ روشن شد و نوشت:
«آیا آماده ای وارد دنیای کُد شوی؟ (Y/N)»
آرین با ترس و هیجان "Y" را فشرد. ناگهان نور آبی از صفحه بیرون زد و اتاقش پر از خطوطی درخشان شد — مثل رودخانه هایی از اعداد و حروف. لپ تاپ گفت:
«به دنیای دیجیتال خوش آمدی، برنامه نویس کوچک!»
آرین چشم هایش را بست و وقتی باز کرد، خودش را در شهری دید که همه چیز از کد ساخته شده بود: ساختمان ها از صفر و یک، درخت ها از پرانتز، و پرنده ها از نقطه و ویرگول!
روبروی او موجودی ایستاده بود با بدنی نورانی و عینکی دیجیتال — خودش را معرفی کرد:
«من بیت هستم، راهنمای تو. اگر می خواهی در این دنیا زنده بمانی، باید یاد بگیری برنامه نویسی واقعی!»
آرین با تعجب گفت:
«ولی من هنوز هیچی بلد نیستم!»
بیت خندید:
«هر چیزی از دستور print شروع می شود! بنویس: print("Hello, World!")»
آرین با انگشت روی هوا نوشت. ناگهان حروف طلایی از انگشتش بیرون آمدند و در آسمان نقش بستند. صدای بلندی گفت:
«Hello, World!»
در همان لحظه، درِ بزرگی باز شد که رویش نوشته بود:
«مرحله اول: دنیای دستورها»
آرین لبخند زد، نفس عمیقی کشید و با هیجان وارد در شد...