داستان کودکانه درباره برادر بزرگتر و مسئولیت: امیر و مسابقه دوچرخه سواری

امیر همیشه فکر می کرد برادر کوچکش باعث دردسر است، اما وقتی در یک مسابقه دوچرخه سواری دچار مشکل شد، فهمید داشتن برادر کوچکتر یعنی داشتن یک قهرمان پنهان.

👶 7 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/10/21
داستان داستان کودکانه درباره برادر بزرگتر و مسئولیت: امیر و مسابقه دوچرخه سواری

📖 متن داستان

امیر پسر فعالی بود که عاشق دوچرخه سواری بود. او هر روز در پارک با دوستانش تمرین می کرد و آرزو داشت روزی در مسابقه شهرشان برنده شود. اما برادر کوچکش، «آراد»، همیشه دنبالش می دوید و می خواست با او بازی کند. امیر از او ناراحت بود و می گفت: «آراد! تو همیشه مزاحم منی!»

روزی مسابقه بزرگ شروع شد. امیر با سرعت رکاب می زد، ولی ناگهان زنجیر دوچرخه اش پرید و او تعادلش را از دست داد و زمین خورد. پایش درد می کرد و کسی اطرافش نبود. اما ناگهان صدای آشنایی شنید: «امیر! صبر کن!» آراد با دوچرخه کوچک خودش رسیده بود و با نگرانی به سمت برادرش دوید.

آراد دوچرخه امیر را بلند کرد، زنجیر را جا انداخت و گفت: «تو می تونی ادامه بدی!» امیر با لبخند گفت: «تو قهرمانی، برادر کوچولو!»

در پایان، امیر برنده مسابقه نشد، اما چیزی مهم تر را برد — فهمید که داشتن برادر کوچکتر یعنی داشتن پشتیبان همیشه حاضر. از آن روز دیگر هرگز آراد را مزاحم نمی دید، بلکه بهترین یارش می دانست.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی