پسر کوچکی که در سفر شمال دندان درد گرفت

مانی در سفر خانوادگی به شمال، به خاطر مسواک نزدن دچار دندان درد شد و نتوانست از سفر لذت ببرد. پس از آن یاد گرفت مسواک زدن یعنی مراقبت از شادی خودش.

👶 6 - 9 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/10/21
داستان پسر کوچکی که در سفر شمال دندان درد گرفت

📖 متن داستان

مانی از چند هفته قبل برای سفر به شمال لحظه شماری می کرد. او عاشق دریا و شنا بود. اما همیشه از مسواک زدن فرار می کرد. مادرش می گفت: «مانی جان، اگه دندونات رو تمیز نکنی، درد می گیرن!» و مانی با خنده جواب می داد: «آخه من دندون هام محکم ان!»

وقتی بالاخره به سفر رفتند، همه چیز عالی بود. اما روز دوم، وسط خوردن بستنی کنار دریا، ناگهان فریاد زد: «آخ! دندونم!» درد شدیدی به سرش زد. پدرش او را به درمانگاه برد و دکتر گفت: «این درد از پوسیدگیه. یعنی زیاد شیرینی خوردی و مسواک نزدی.» مانی گریه کرد چون نتوانست در دریا شنا کند یا کنار آتش بازی کند.

وقتی برگشتند خانه، مانی اولین کاری که کرد خرید یک مسواک جدید بود. از آن به بعد، هر شب با دقت مسواک می زد و به برادرش هم یاد می داد. هر وقت کسی درباره سفر شمال می پرسید، با لبخند می گفت: «اون سفر باعث شد بفهمم دندون هام هم به مراقبت نیاز دارن، درست مثل قلبم!»

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی