در یک روز زیبا و آفتابی، دو دوست به نام های ریما و نیما تصمیم گرفتند تا به جنگل جادویی نزدیک دهکده شان بروند. آن ها همیشه داستان های زیادی درباره این جنگل شنیده بودند؛ جنگلی که پر از درختان بلند و رنگارنگ و موجودات عجیبی مثل جغدهای سخنگو و خرگوش های پر از راز بود.
وقتی ریما و نیما وارد جنگل شدند، اولین چیزی که نظرشان را جلب کرد، درختانی بودند که برگ هایشان به رنگ های مختلف درخشید و مانند یک قوس قزح به نظر می رسیدند. آن ها با شگفتی به دور و برشان نگاه کردند و سپس تصمیم گرفتند به عمق جنگل بروند. در همین حال، صدایی از بالای سرشان شنیدند.
این صدا متعلق به یک جغد بزرگ و سفید بود که بر روی یکی از شاخه های درخت نشسته بود. جغد به آن ها گفت: "سلام بچه ها! به جنگل جادویی خوش آمدید. من نیکو هستم و خوشحالم که شما را امشب اینجا می بینم!"
ریما و نیما با خوشحالی به نیکو سلام کردند و از او خواستند که آن ها را با جنگل آشنا کند. نیکو با لبخندی بزرگ شروع به توضیح دادن درباره موجودات جادویی جنگل کرد. او گفت: "اگر می خواهید چیزهای جالب تری ببینید، باید به سمت درخت بزرگ بروید."
دوستان با شور و شوق به سمت درخت بزرگ حرکت کردند. درخت بزرگ، درختی بود که هر هزار سال یک بار شکوفه می دهد و همه جادوهای جنگل در آن جمع می شود.
وقتی به درخت بزرگ رسیدند، ناگهان از دور یک نور درخشان دیدند. آن نور به سمت آن ها آمد و به یک پری کوچک تبدیل شد. پری با صدای ظریفی گفت: "سلام! من پری نور هستم. شما با شجاعت به اینجا آمده اید. من می توانم براتی به شما بدهم. اگر این برات را با خود ببرید، در هنگام نیاز شما را یاری خواهد کرد."
ریما و نیما با کمال میل برات را گرفتند و از پری سپاسگزاری کردند. بعد از آن، آن ها با هم به بازی و ماجراجویی در جنگل ادامه دادند. با موجودات جالبی آشنا شدند و تا غروب آفتاب در جنگل بودند.
وقتی که خورشید غروب کرد و تاریکی شروع به فرا رسیدن کرد، ریما و نیما تصمیم گرفتند به خانه برگردند. در راه، آن ها متوجه شدند که برات پری نور درخشش خاصی دارد و به آن ها حس امنیت می دهد.
بلاخره به خانه رسیدند و از آن روز به بعد، هر زمان که نیاز داشتند، برات را در جیبشان داشتند و به یاد ماجراجویی هایشان در جنگل جادویی بودند. آنها آموختند که دوستی و شجاعت می تواند به آن ها کمک کند تا بر چالش ها غلبه کنند.
و بدین ترتیب، ریما و نیما همیشه به یاد روز مهیج و شگفت انگیز در جنگل جادویی بودند و هرگز فراموش نکردند که چقدر ارزش دوستی و ماجراجویی های جدید را دارند.