در یک جنگل زیبا و سرسبز، دو دوست به نام های خرگوش و لاک پشت زندگی می کردند. خرگوش، با سرعت بسیار زیادش، همیشه به خود می بالید و فکر می کرد که هیچ کس نمی تواند او را شکست دهد. اما لاک پشت، برعکس، به آرامی و با اعتماد به نفس مسیر خود را می گذرانید. یک روز، خرگوش تصمیمی گرفت که خود را به همه نشان دهد. او به لاک پشت گفت: «من می توانم تو را در یک مسابقه شکست دهم!» لاک پشت خیلی آرام و با لبخند پاسخ داد: «بسیار خوب! من آماده ام.» روز مسابقه فرا رسید و همه حیوانات جنگل دور هم جمع شده بودند تا تماشا کنند. وقتی که مسابقه شروع شد، خرگوش با سرعت زیاد از لاک پشت جلو افتاد. او آنقدر سریع رفت که دیگر لاک پشت را نمی دید. او به خود می بالید و تصمیم گرفت کمی استراحت کند. خرگوش در زیر یک درخت خوابش برد و در خواب خیال می کرد که چقدر قوی است. اما لاک پشت، آرام و مطمئن، به راهش ادامه داد. او سختکوشی و اراده اش را فراموش نکرد و به جلو رفت. زمانی که خرگوش بیدار شد، دید که لاک پشت نزدیک خط پایان است. او به سرعت دوید، اما دیر شده بود. لاک پشت به خط پایان رسید و برنده شد! همه حیوانات شادی کردند و این برای خرگوش درس بزرگی بود. او فهمید که سرعت کافی نیست و برای رسیدن به هدف، تلاش و پشتکار مهم تر است. از آن روز به بعد، خرگوش و لاک پشت بهترین دوستان هم شدند و هر دو از یکدیگر چیزهای زیادی یاد گرفتند.
ماجرای جالب خرگوش و لاک پشت
داستانی از دو دوست متفاوت که ثابت می کنند با تلاش و تلاش می توان به هدف رسید.
👶 5 - 8 سال
✍️ GPT
📅 2025/11/19
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید