سفر به دنیای رنگین

داستان کودکانه ای درباره ی یک دختر بچه به نام نیما که با یک رنگین کمان جادویی به دنیای رنگ ها سفر می کند.

👶 7 - 12 سال ✍️ GPT 📅 2025/12/02
داستان سفر به دنیای رنگین

📖 متن داستان

روزی روزگاری در یک شهر کوچک، دختری به نام نیما زندگی می کرد. نیما همیشه عاشق رنگ ها بود و دوست داشت دنیای رنگین را از نزدیک ببیند. یک روز به گوشش رسید که اگر به دشت سبزی نزدیک تپه برود، می تواند رنگین کمان جادویی را ببیند. نیما تصمیم گرفت به آنجا برود.

وقتی نیما به دشت رسید، بلافاصله رنگین کمان در آسمان ظاهر شد. او با هیجان به طرف رنگین کمان دوید و ناگهان یک نور درخشان او را بلعید. وقتی چشم هایش را باز کرد، متوجه شد که در دنیایی متفاوت، پر از رنگ ها و موجودات ماجراجویانه است.

در این دنیا، نیما با پرندگان رنگارنگی که آواز می خواندند و گل های زیبا و عجیب برخورد کرد. او همچنین با یک نقاش کوچک به نام جانی آشنا شد که رنگ ها را از طبیعت می گرفت و دنیای خود را با این رنگ ها پر می کرد.

نیما و جانی تصمیم گرفتند با هم یک جشن بزرگ با رنگ های مختلف برگزار کنند. آنها به دنبال رنگ های جدید در جنگل ها و دشت های رنگارنگ گشتند. هر رنگی که پیدا می کردند، شادی و نشاط بیشتری به زندگی شان می آورد.

پس از ساعاتی پر از هیجان و ماجراجویی، نیما به یاد خانواده اش افتاد و دلش برای آنها تنگ شد. جانی به او گفت که می تواند به وسیله رنگین کمان به خانه اش برگردد. نیما با قلبی پر از خوشحالی و یادگاری های رنگی به سمت رنگین کمان رفت.

وقتی دوباره به خانه برگشت، تمام تجربیاتش را با خانواده اش به اشتراک گذاشت. او یاد گرفت که زندگی هم مثل رنگ ها زیباست و همیشه باید رنگ های جدیدی به آن اضافه کند.

از آن روز به بعد، نیما با عشق و شوق بیشتری به زندگی اش ادامه داد و هر روز را مثل یک رنگ جدید تجربه کرد.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی