ماجرای گربه های شاد و موش های بازیگوش

در یک روز آفتابی و زیبا، دو گربه دوست داشتنی به نام های گلی و میا در یک باغ بزرگ و سرسبز زندگی می کردند. آنها هر روز با هم بازی می کردند و از تمام مخلوقاتی که در اطرافشان بودند لذت می بردند. یک روز، گلی با یک ایده جالب به میا گفت: «بیا با هم یک مسابقه بزرگ در باغ راه بندازیم! همه حیوانات محله هم باید بیایند و بازی کنند!» میا با خوشحالی گفت: «عالی است! اما چگونه می خواهیم دیگر حیوانات را دعوت کنیم؟» گلی به فکر فرو رفت و بعد از چند دقیقه گفت: «باید یک بنر بزرگ درست کنیم و آن را در وسط باغ بیاویزیم!» آن دو گربه به سرعت برای درست کردن بنر آماده شدند و بعد از چند ساعت کار سخت، بنر زیبایی با عنوان «مسابقه بزرگ باغ» درست کردند. روز مسابقه رسید و گلی و میا با هیجان منتظر مخلوقات دیگر بودند. کم کم، همسایه های باغ هم به جمع می پیوندند: یک گروه از موش های بازیگوش، چند پرنده رنگارنگ و حتی یک لاک پشت آرام به نام پوپای. موش ها که همیشه سرگرم بازی بودند، به گربه ها گفتند: «ما هم می خواهیم در مسابقه شرکت کنیم، اما ما بازی های متفاوتی داریم!». گلی و میا با خود فکر کردند که می توانند از ایده های موش ها استفاده کنند. مسابقه با خنده و شادی خیلی زود شروع شد. ابتدا مسابقه دویدن بود. همه با شتاب به سمت خط پایان دویدند و گلی و میا به طور مرتب به موش ها کمک می کردند تا سریع تر بدوند. در مرحله بعدی، پرندگان به مسابقه پرواز پرداختند و به آسمان پرواز کردند. موش ها می خواستند پرواز کنند اما در کارشان موفق نبودند و از این بابت کمی ناراحت شدند. گلی و میا برای روحیه دادن به آنها گفتند: «بازی کردن همیشه نباید با برنده شدن همراه باشد! مهم این است که با هم بازی کنیم و از زمان خود لذت ببریم!». با این حرف، همه دوباره خوشحال شدند و به مسابقه ادامه دادند. بعد از چند ساعت بازی و شادی، همه از مسابقه لذت برده و دوست های جدید پیدا کردند. در نهایت گربه ها با مهربانی از همه حیوانات دعوت کردند تا برای جشن پایان مسابقه یک میهمانی کوچک بگیرند. در آن شب، همه دور هم جمع شدند تا با غذاهای خوشمزه و آوازهای شاد جشن بگیرند.