جادوی رنگ ها و دوستی ها

داستانی جذاب درباره ی دوستی، رنگ ها و ماجرای یک قورباغه ی جادویی در جنگل.

👶 7 - 12 سال ✍️ GPT 📅 2025/12/03
داستان جادوی رنگ ها و دوستی ها

📖 متن داستان

در یک جنگل زیبا و پر از رنگ های شگفت انگیز، قورباغه ای به نام فرهاد زندگی می کرد. فرهاد یک قورباغه ی خاص بود که می توانست هر رنگی را انتخاب کند. روزی از روزها، فرهاد تصمیم گرفت تا به دوستانش، که شامل سنجابی زنگی به نام سمیرا و یک تیروکمان سبز به نام کامران، رنگی شاد بدهد. آنها به یکدیگر گفتند که هر کدام می خواهند به چه رنگی تبدیل شوند. سمیرا خواست رنگ قرمز را داشته باشد تا بیشتر به شکوفه های درختان نزدیک شود و کامران رنگ آبی را خواست، چون برایش یادآور آسمان بود. فرهاد با یک پریدن جادویی و با چشمانش که درخشان شده بود، بر روی هر کدام از آنها جادوی رنگ را انجام داد. سنجاب زنگی حالا قرمز پر زرق و برقی شده بود و تیروکمان نیز آبی و پرجنب وجوش. وقتی که آنها به سراغ باقی دوستان رفتند، احساس کردند که همه ی آنها در خوشحالی و شادی با یکدیگر شریک هستند. اما ناگهان ابرهای تیره ای شروع به باریدن کردند و رنگ ها کم کم به حالت اولیه برگشتند. دوستان نگران شدند و به فرهاد گفتند که چه کار باید کنند تا دوباره رنگ ها برگردند. فرهاد به آنها گفت: «دنیای رنگ ها تنها زمانی پایدار است که ما با یکدیگر دوستی و عشق کنیم.» پس از این گفت وگو، هر یک از آنها دست در دست هم گذاشتند و آواز خواندند. جادوی دوستی باعث شد تا رنگ ها دوباره به زندگی برگردند و جنگل پر از روشنایی و شادابی شود. از آن روز به بعد، فرهاد و دوستانش هر روز به هم یادآوری می کردند که دوستی مهم ترین رنگ در زندگی است.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی