در یک جنگل سبز و زیبا، خانواده ی کوچک شیرها زندگی می کردند. پدر شیر و مادر شیر با سه بچه شیرشان، همیشه در خوشی و خرمی بودند. اما امسال در آستانه ی عید نوروز، بچه شیرها با چالشی جدید مواجه شدند. آنها تصمیم گرفتند جشن نوروز را با شکوه تر از همیشه برگزار کنند. بچه شیرها، یعنی 'شیرین'، 'شیرزاد' و 'شیرک'، هر کدام وظایفی به عهده گرفتند. شیرین مسئول تهیه ی گل های زیبا بود، شیرزاد هم باید غذاهای خوشمزه می پخت و شیرک نیز باید کار تزئینات را انجام می داد. روزها به سرعت می گذشت و بچه شیرها به شدت در حال تلاش بودند. شیرین به دنبال گل های سرخ، زرد و آبی به جنگل می رفت و هر روز با دست های پر از گل برمی گشت. شیرزاد هم درست کردن کباب و پلو را یاد گرفته بود و هر روز برای خانواده، غذاهای خوشمزه درست می کرد. شیرک نیز با چوب های درختان و برگ ها، تزئینات زیبایی را درست می کرد تا جنگل را به عید نوروز آماده کند. در یکی از روزها، هفته نامه ی جنگل متن نامه ای را منتشر کرد که در آن آمده بود: «جشن بزرگ نوروز به زودی برگزار خواهد شد و همه ی حیوانات دعوت اند!» بچه شیرها بسیار خوشحال شدند و تصمیم گرفتند جشن را به شایستگی برگزار کنند. روز عید نو، جنگل پر از شادی و نشاط بود. همه ی حیوانات با هم جمع شده بودند و طنین آواز آنها در هوا پیچیده بود. بچه شیرها با زحمات خود، نوازندگی و رقص به یاد ماندنی ای را برای همه ترتیب دادند. در نهایت، عید نوروز با همبستگی و دوستی تمام حیوانات جنگل به یاد ماندنی شد و بچه شیرها یاد گرفتند که وقتی با هم کار می کنند، می توانند کارهای بزرگ و شگفت انگیزی انجام دهند.
ماجرای عید نوروز در جنگل سبز
داستان شگفت انگیز یک خانواده حیوانات در جنگل که برای جشن نوروز آماده می شوند و با چالش هایی رو به رو می شوند.
👶 5 - 10 سال
✍️ GPT
📅 2025/12/04
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید