قصه جادوگر مهربان و ستاره ها

یک جادوگر مهربان به نام آریا در یک شب تاریک تصمیم می گیرد تا به همراه دوستانش، ستاره ها را به زمین بیاورد و بچه ها را شاد کند.

👶 7 - 12 سال ✍️ GPT 📅 2025/12/04
داستان قصه جادوگر مهربان و ستاره ها

📖 متن داستان

در یک روستای کوچک و زیبا، جادوگری به نام آریا زندگی می کرد. او جادوگر مهربانی بود که همه بچه ها او را دوست داشتند. آریا همیشه آرزو می کرد که بتواند شادی و نور را به زندگی بچه ها بیاورد. یک شب، وقتی که آسمان پر از ستاره های درخشان بود، آریا به فکر افتاد که چرا نباید ستاره ها را به زمین بیاورد و برای بچه ها جشن بگیرد؟ آریا با استفاده از جادوهایش یک جعبه جادویی درست کرد و در تاریکی شب به آسمان نگاه کرد. او گفت: 'ای ستاره های زیبا، بیایید با هم جشن بگیریم!' به محض اینکه این جمله را گفت، ستاره ها شروع به چرخیدن کردند و نورشان در آسمان درخشید.

آریا دستش را بالا برد و با یک جادو میخ های نقره ای را به زمین فرستاد. ناگهان، ستاره ها یکی یکی به سمت زمین آمدند و در کنار آریا نشسته و شروع به خندیدن کردند. بچه ها از خواب بیدار شدند و با دیدن ستاره های زیبا کنار جادوگر، شگفت زده شدند. آریا با صدای شیرینش گفت: 'بیایید با هم جشن بگیریم و شادی را برای همیشه در قلب هایمان نگه داریم.'

بچه ها در جشن مشغول بازی و رقصیدن شدند. آن ها با ستاره ها قصه می گفتند و حتی برخی از آن ها شروع به آواز خواندن کردند. همزمان با این کارها، آریا آرزو کرد که این جشن هر سال برگزار شود. ستاره ها با شنیدن این آرزو به یکدیگر نگاه کردند و با شوق جواب دادند: 'ما همیشه با شما خواهیم بود!'

بعد از جشن، وقتی که آریا و بچه ها به خواب رفتند، ستاره ها به آسمان برگشتند ولی قول دادند هر وقت بچه ها به آن ها فکر کنند، به زمین برمی گردند. از آن روز به بعد، آریا هر سال جشن بزرگی با ستاره ها برگزار می کرد و بچه ها همیشه خوشحال و شاداب بودند. این گونه بود که نور ستاره ها همیشه در زندگی بچه ها حاضر بود و آریا برای همیشه به عنوان جادوگر مهربان در دل ها باقی ماند.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی