پرواز به دنیای خیال

روزی روزگاری در یک دهکده ی کوچک دو دوست به نام های آرش و نیلوفر زندگی می کردند. آنها همیشه با هم بازی می کردند و به دنبال ماجراجویی های جدید بودند. یک روز، وقتی در دل جنگل سرسبز بازی می کردند، آرش ناگهان یک شاخه درختی بزرگ و عجیب پیدا کرد. این شاخه به گونه ای بود که انگار به سمت آسمان می رفت و نمی شد دید که کجا تمام می شود. نیلوفر با کنجکاوی به آرش گفت: «به نظر می رسد این شاخه خاصی است، شاید اگر از آن بالا برویم، دنیای جدیدی ببینیم!» آرش با شجاعت پاسخ داد: «بیایید امتحان کنیم!» آنها به آرامی شروع به بالا رفتن از شاخه کردند و ناگهان احساس کردند که در حال پرواز هستند! وقتی که به اوج رسیدند، دنیای عجیبی را دیدند که پر از رنگ های زیبا و موجودات جادویی بود. آنجا پرنده های رنگارنگ و پروانه های درخشان پرواز می کردند و درختان با میوه های عجیب و غریب پر شده بودند. آرش و نیلوفر با هم به گشت و گذار پرداختند و دوستان جدیدی پیدا کردند. روزگارشان با شادی و خنده سپری شد. اما رفته رفته متوجه شدند که باید برگردند. آنها از همه موجودات خداحافظی کردند و با خاطراتشون به دنیای واقعی برگشتند. از آن روز به بعد، آرش و نیلوفر همیشه به یاد آن سفر شگفت انگیز می افتادند و می دانستند که هرگز نباید از خیال و خیال پردازی دست بکشند.