روزی روزگاری در یک جنگل سرسبز و زیبا، خرگوشی بازیگوش به نام ریما زندگی می کرد. ریما همیشه در جستجوی ماجراهای جدید بود و دوست داشت از هر فرصتی برای کشف دنیای اطرافش استفاده کند. او دوستان زیادی داشت، مثل لاک پشت کندی، سنجاب چالاک و پرنده های رنگارنگ. یک روز صبح، ریما تصمیم گرفت که به یک ماجراجویی بزرگ برود. او از دوستانش دعوت کرد که با او بیایند. کندی، سنجاب و پرنده ها خیلی سریع آماده شدند و در کنار ریما به راه افتادند. آنها بعد از مدتی پیاده روی به یک درخت بزرگ و عجیب رسیدند. درختی که پر از میوه های خوشمزه و رنگی بود. ریما و دوستانش با خوشحالی شروع به خوردن میوه ها کردند و در عین حال با همدیگر صحبت می کردند. ناگهان، سنجاب با هیجان فریاد زد: "ببینید! آنجا یک غار پنهان است!" ریما و دیگران با حیرت به سمت غار رفتند و تصمیم گرفتند که به درون آن بروند. وقتی وارد غار شدند، هرگز نمی توانستند تصور کنند که چه چیزهایی را خواهند دید. دیوارهای غار پر از نقاشی ها و حکاکی هایی بود که تاریخ جنگل را روایت می کرد. آنها متوجه شدند که این غار پناهگاه قدیمی جنگل است و باید از آن محافظت کنند. ریما و دوستانش تصمیم گرفتند که به دیگر حیوانات جنگل بگویند تا همه از وجود این غار باخبر شوند و آن را حفظ کنند. آنها با هم به خانه هایشان رفتند و داستان غار را برای همه تعریف کردند. این ماجراجویی به آنها یاد داد که باید به دنیای اطرافشان توجه کنند و از چیزهای ارزشمند محافظت کنند. از آن روز به بعد، ریما و دوستانش هر هفته به غار سری می زدند و تحقیقاتی درباره تاریخ جنگل انجام می دادند تا تصمیم های بهتری برای آینده جنگل بگیرند.
ماجراهای خرگوش بازیگوش
داستان درباره خرگوشی به نام ریماست که با دوستانش در جنگل ماجراهای جالبی را تجربه می کند.
👶 7 - 12 سال
✍️ GPT
📅 2025/12/06
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید