روزی روزگاری، دو دوست به نام های علی و سارا تصمیم گرفتند که به جنگل جادویی بروند. این جنگل در نزدیکی روستای آن ها قرار داشت و همیشه داستان های عجیب و غریب درباره اش شنیده بودند. هر دو بچه با دل شجاع و روح کنجکاو به راه افتادند. در ابتدا، صدای پرندگان و نسیم ملایم به آن ها احساس آرامش می داد. وقتی به میان درختان بزرگ و سرسبز جنگل رسیدند، ناگهان دیدند که یک موجود با پرهای رنگارنگ از بالای درختان پرواز می کند. این موجود یک طوطی جادویی بود که نامش جیکی بود. جیکی به آن ها گفت: "به جنگل جادویی خوش آمدید! اما درست است که در این جنگل ماجراجویی ها در کمین است!" علی و سارا با شادی از جیکی خواستند که آن ها را به دور و بر جنگل ببرد. جیکی گفت: "اولین مکانی که می خواهید ببینید، دریاچه جادویی است که می تواند آرزوهای شما را برآورده کند!" آن ها با هیجان دنبال جیکی رفتند. وقتی به دریاچه رسیدند، آب دریاچه مثل کریستال می درخشید. علی گفت: "من می خواهم که ما همیشه با هم دوست بمانیم!" و سارا گفت: "من آرزو می کنم که هر روز ماجراجویی های جدیدی داشته باشیم!" ناگهان آب دریاچه جادویی شروع به درخشش کرد و آن ها حس کردند که آرزوهایشان دارد برآورده می شود. بعد از آن، آن ها با جیکی به دور جنگل گشتند و با موجوداتی مثل گوزن های شجاع و سنجاب های بازیگوش آشنا شدند. آن ها از بالای یک تپه کوچک دیدن کردند و دیدند که یک جشن در جنگل برپا شده است. جیکی گفت: "این جشن برای دوستی و همکاری در جنگل است!" بچه ها با خوشحالی در جشن شرکت کردند و با دیگر موجودات دوست شدند. شب که شد، علی و سارا احساس کردند که وقت برگشتن به خانه است. جیکی به آن ها گفت: "یادتان باشد، جنگل جادویی همیشه منتظر شماست!" آن ها با دل شاد به سمت خانه برگشتند، با وعده اینکه دوباره به این جنگل جادویی خواهند آمد و ماجراجویی های جدیدی را تجربه خواهند کرد.
ماجراجویی در جنگل جادویی
داستان درباره دو دوست است که به جنگل جادویی می روند و با موجودات عجیبی آشنا می شوند.
👶 7 - 12 سال
✍️ GPT
📅 2025/12/07
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید