در یک روز آفتابی و زیبا، در دل یک جنگل سرسبز، درختی بزرگ و با شکوه به نام درختانه زندگی می کرد. درختانه نه تنها با برگ های سبز و خوشبو خود، بلکه با جادوی خاصی که داشت، معروف بود. هر کودکی که به درختانه نزدیک می شد، می توانست آرزوی خود را با صدای بلند بگوید و درختانه آرزوی او را برآورده می کرد. روزی روزگاری، پسربچه ای به نام سیاوش تصمیم گرفت تا نزد درختانه برود. او آرزو داشت تا بهترین دوستش را که به یک بیماری سخت مبتلا شده بود، شفا دهد. وقتی سیاوش به درختانه رسید، با صدای لرزانی گفت: «درختانه، لطفاً به من کمک کن تا دوستم را شفا بدهی!» درختانه با صدای آرام و ملایمی گفت: «سیاوش عزیز، جادو من تنها می تواند آرزوهای خوب و مهربانانه را برآورده کند. برای دوستی و شفای او دعا کن و محبت خود را نشان بده.» سیاوش که کمی ناامید شده بود، به یاد آورد که هرکاری که می کند، نباید فقط برای خود باشد. او تصمیم گرفت تا با دوستی اش بیشتر وقت بگذراند و نیکی های بیشتری انجام دهد. پس از مدتی، دوستی سیاوش آرزو کرد که همیشه خوشحال و شاداب باشد و درختانه به او کمک کرد تا خوب شود. سیاوش یاد گرفت که جادو در نیکی و محبت نهفته است و این راز را با دوستانش نیز به اشتراک گذاشت. از آن روز به بعد، کودکان دیگری هم به درختانه آمدند و آرزوهای خوب خود را گفتند و اینگونه درختانه به نمادی از مهربانی و دوستی تبدیل شد.
جادوی درختانه
داستانی درباره یک درخت جادویی که می تواند آرزوهای کودکان را برآورده کند.
👶 7 - 12 سال
✍️ GPT
📅 2025/12/09
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید