سفر شگفت انگیز مریم به دنیای رنگ ها

مریم کوچک با کمک یک رنگین کمان جادویی وارد دنیایی پر از رنگ ها و هیجان می شود. او با دوستان جدیدش آشنا شده و در این سفر یاد می گیرد که دوستی و همکاری چقدر اهمیت دارد.

👶 5 - 10 سال ✍️ GPT 📅 2025/12/10
داستان سفر شگفت انگیز مریم به دنیای رنگ ها

📖 متن داستان

روزی روزگاری، دختری به نام مریم در یک شهر کوچک زندگی می کرد. او بسیار کنجکاو و پرشور بود و همیشه آرزو داشت که دنیای بالای ابرها و رنگین کمان ها را ببیند. یک روز بعد از بارش باران، وقتی که خورشید به آسمان آمد، مریم به سمت حیاط رفت و یک رنگین کمان زیبا دید. مریم به رنگین کمان نگاه کرد و ناگهان تصویر زیبایی در ذهنش شکل گرفت: "اگر بتوانم به آنجا بروم، چه دنیای شگفت انگیزی خواهد بود!"

بی درنگ، مریم به سمت رنگین کمان دوید و وقتی به پای آن رسید، ناگهان احساس کرد که به آرامی در حال صعود به بالای ابرهاست. او در یک دنیای جدید و پر از رنگ های شگفت انگیز قرار گرفت. هر قدمی که برمی داشت، رنگ ها از زیر پاهایش جلوه گری می کردند و او را به سمت دوستان جدیدش می بردند.

در این دنیا، مریم با یک پروانه رنگارنگ به نام رایا آشنا شد. رایا به مریم گفت: "خوش آمدی! اینجا دنیای رنگ هاست و هر رنگ داستان خودش را دارد. بیا تا به تو نشان بدهم!"

مریم و رایا با هم به سفر رفتند. آن ها از دریاچه ای با آب آبی درخشان عبور کردند و درختانی با برگ های زرد و نارنجی مشاهده کردند. هر رنگی که می دیدند، داستان های مختلفی برایشان داشت. مثلاً رنگ آبی، داستان شجاعت و امید بود و رنگ سبز، داستان دوستی و همکاری.

در سفرشان، مریم با دوستان جدیدش آشنا شد، مثل یک پرنده سبز که عاشق آواز خواندن بود و یک خرگوش زرد که همیشه می خندید. آن ها تصمیم گرفتند تا یک جشن تولد بزرگ برای رنگین کمان بگیرند.

مریم و دوستانش به هر رنگ گل های زیبا چیدند و غذاهای خوشمزه درست کردند. اما ناگهان متوجه شدند که یکی از رنگ ها، یعنی رنگ قرمز، غمگین است و در جشن شرکت نکرده. مریم با دوستانش تصمیم گرفتند تا او را دعوت کنند.

آن ها با هم به سمت رنگ قرمز رفتند و متوجه شدند که او به خاطر اینکه احساس متفاوت بودن می کند، ناراحت است. مریم و دوستانش او را تشویق کردند و گفتند که همه رنگ ها در کنار هم زیبا هستند و هرکسی داستان خاص خودش را دارد.

رنگ قرمز، شاد و خوشحال شد و به جشن پیوست. جشن تولد با شادی و آواز و رقص رنگ ها پر شد و در نهایت مریم فهمید که دوستی و همکاری چقدر مهم است.

سپس، وقتی جشن به پایان رسید، رایا و دیگر دوستان از مریم خواستند که هر زمان بخواهد می تواند به این دنیا بیاید. مریم پس از گفتن خداحافظی های شیرین، با قلبی پر از شادی و یادگیری به خانه برگشت. او فهمید که عشق و دوست داشتن، رنگین کمان زندگی است و هر رنگ نمایانگر یک ویژگی خاص است.

از آن روز به بعد، مریم همیشه به یاد دارد که دنیای رنگ ها پر از یادگیری و دوستی است و او همیشه می تواند با خیال راحت به آنجا برگردد.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی