در سرزمین جادویی Sweetberry Grove ، جایی که گلهای آب نبات شکوفا می شوند و رودخانه ها با لیموناد درخشان اجرا می شوند ، یک سنجاب کوچک به نام سامی زندگی می کردند. سامی فقط یک سنجاب معمولی نبود. او کرکی ترین دم و بزرگترین قلب را داشت.
یک روز آفتابی ، هنگامی که سامی در حال جمع شدن بلوط بود ، او بر روی درختی براق و طلایی که زیر آفتاب می درخشید ، گیر افتاد. این درخت مهربانی بود که به دلیل قدرتهای دلربا خود بسیار دور و گسترده شناخته می شد. هرگز چنین درختی را ندیده بود! هنگامی که او پوست را لمس کرد ، زمزمه کرد ، "مهربانی بدهید ، و من به شما آرزو می کنم!"
هیجان زده ، سمی به خانه خود کلاهبرداری کرد تا به دوستانش بگوید ، بلا اسم حیوان دست اموز و الیور جغد قدیمی. آنها در اطراف درخت جمع شدند و سامی توانایی جادویی آن را توضیح داد. "ما می توانیم آرزوهای خود را اعطا کنیم!" او فشرد.
اما الیور با یک هوت ملایم گفت: "این فقط مربوط به آرزوها نیست ، سامی. ما باید ابتدا مهربانی را نشان دهیم!"
مصمم برای درخشش درخت ، سه دوست تصمیم گرفتند کوچک را شروع کنند. آنها موافقت کردند که به یکدیگر و همسایگان خود کمک کنند. اول ، آنها از خانم هوت ، یک پرنده شلوغ مادر با نوزادان زیادی برای تغذیه بازدید کردند. سامی شاخه هایی را برای لانه خود جمع کرد ، در حالی که بلا انواع توت های آبدار را آورد. الیور داستانهایی را برای پرندگان کوچک خواند ، که با خوشحالی به هم زدند.
وقتی آنها به درخت مهربانی بازگشتند ، حتی درخشان تر می درخشید! درخت دوباره زمزمه کرد ، "مهربانی شما رشد کرده است! یک آرزوی اعطا می شود!" سامی آرزو داشت که از خوشمزه ترین جشن بلوط در Sweetberry Grove لذت ببرد تا همه از آن لذت ببرند.
روز بعد ، همه حیوانات در زیر درخت مهربانی برای جشن جمع شدند! آنها مبهوت و خندیدند و داستانهای مهربانی را به اشتراک گذاشتند. با شکوفایی دوستی های جدید ، این جشن شاد ادامه یافت.
بعد از جشن ، سمی متوجه چیزی جادویی شد. هر عمل مهربانی که انجام داده بودند ده برابر شده بود. هرچه آنها بیشتر به اشتراک می گذاشتند ، همه احساس خوشبختی می کردند! آنها تصمیم گرفتند که مهربانی را به بخشی از زندگی روزمره خود تبدیل کنند. این که آیا این یک لبخند پذیرایی بود ، به کارها کمک می کرد ، یا فقط دوست بودن ، مهربانی مهم بود.
یک بعد از ظهر آفتابی ، درخت مهربانی از همیشه درخشان تر شد. این گفت: "قلب شما پر است ، و مهربانی شما این بیشه را به مکانی جادویی تبدیل کرده است. من به شما آرزو می کنم با هم!"
سامی ، بلا و الیور دستان خود را نگه داشتند و آرزو می کردند که همه در Sweetberry Grove همیشه در قلب خود شادی داشته باشند. و با درخشش ، درخت آن را اعطا کرد و هوا را با خنده شیرین و تشویق پر کرد.
از آن روز به بعد ، حیوانات جادوی مهربانی را به یاد آوردند. سامی ، بلا و الیور سفیر شادی شدند و به همه ملاک هایی که اشتراک گذاری می دهد ، جهان را به مکانی شادتر تبدیل می کند. و هر وقت آنها زیر درخت مهربانی جمع می شدند ، می دانستند که افسانه زیبای خود را در Sweetberry Grove ایجاد کرده اند!