کتابخانه مسحور شده

وقتی میا دوازده ساله کتابخانه جادویی را که در جنگل پنهان شده است ، کشف می کند ، او می آموزد که داستان های داخل هنگام خواندن با صدای بلند به زندگی می رسد. میا با کمک یک جغد قدیمی باهوش ، ماجراجویی را برای نجات کتاب ها و شخصیت هایی که او از یک طلسم جنجالی دوست دارد ، شروع می کند و اهمیت شجاعت و دوستی را در این راه می آموزد.

👶 9 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/03
داستان کتابخانه مسحور شده

📖 متن داستان

روزگاری ، در یک دهکده عجیب و غریب که توسط جنگل های سرسبز و سرسبز احاطه شده بود ، یک دختر دوازده ساله کنجکاو به نام میا زندگی می کرد. او خواندن را تحسین می کرد و اغلب آخر هفته های خود را در کاوش در کتابفروشی های قدیمی گرد و غبار می گذراند. یک بعد از ظهر آفتابی ، در حالی که در جنگل سرگردان بود ، او بر روی یک درخت عجیب و غریب با ریشه های گره دار و برگهای درخشان گیر افتاد. با کمال تعجب ، او یک درب پنهان را در پایه درخت پیدا کرد ، کمی آجر و او را در داخل.

میا با ضربان قلبش با هیجان ، درب را باز کرد و به یک کتابخانه دنج پر از قفسه های برجسته کتاب های درخشان رفت. عطر و بوی دلربا از پارچ و جوهر که در هوا می پیچید ، و دیوارها با تصاویر آراسته شده بودند که می رقصیدند و به چشم می زدند و انگار زنده بودند.

در حالی که میا در کتابخانه کاوش می کرد ، او صدای هوتین نرم را شنید و به دیدن یک جغد قدیمی خردمند که در یک قفسه در نزدیکی فرو رفته بود ، روی آورد. جغد با لبخند گرم گفت: "خوش آمدید ، خواننده عزیز! من اولی هستم ، نگهبان این کتابخانه مسحور." "در اینجا ، هنگامی که یک داستان خوانده می شود ، زنده می شود!

چشمان میا با عزم می درخشید. "چگونه کمک کنم؟" او مشتاقانه پرسید. اولی دستور داد: "شما باید داستان شوالیه شجاع را بخوانید." "اما مراقب باشید - شخصیت ها به سمت راست پرش می کنند و ممکن است به راهنمایی شما احتیاج داشته باشند!"

میا با یک گره شجاع ، کتاب را از قفسه بیرون کشید و شروع به خواندن با صدای بلند کرد. ناگهان ، یک شوالیه شجاع در زره های درخشان ظاهر شد ، شمشیر بلند شد و آماده دفاع از داستان خود بود. "با چه چیزی روبرو هستیم؟" او از میا پرسید.

"یک پری بدبخت همه چیز را وارونه کرده است!" او پاسخ داد. "ما باید تلنگر را پیدا کنیم و به او کمک کنیم که گره خود را پیدا کند!" با هم ، میا ، شوالیه و اولی در صفحات حرکت کردند و با شاهزاده خانم های گمشده ، ترول های ناخوشایند و اژدها بازیگوش روبرو شدند. با هر چالش ، میا اهمیت شجاعت ، کار تیمی و دوستی را آموخت.

آنها پس از ماجراهای زیادی ، سرانجام در یک ضخامت لکه دار از چراغهای پری ، تلنگر را کشف کردند. با قلب ملایم ، میا پیشنهاد داد تا به او کمک کند تا گره را پیدا کند. آنها با هم ، یک پر درخشان را که در زیر یک تکه برگهای درخشان پنهان شده بود کشف کردند - این گره فلیک بود! با یک چلپ چلوپ جادو ، تمام شخصیت ها به داستان های خود بازگشتند و کتابخانه از همیشه درخشان تر می شد.

به عنوان یک تشکر از شما ، یک کتاب طلایی کوچک را با استعداد می کند که همیشه او را به سمت کتابخانه مسحور باز می گرداند. "شجاعت و مهربانی شما داستانهای ما را نجات داد ، میا عزیز. به یاد داشته باشید ، وقتی می خوانید ، جادو می کنید!"

میا از پشت درب درخت ، قلبش پر از شادی عقب رفت. از آن روز به بعد ، او اغلب به کتابخانه مسحور بازگشت و ماجراهای جدید خود را با دوستان به اشتراک گذاشت و جادوی خواندن را گسترش داد و دانست که در هر داستان دنیایی نهفته است که منتظر کاوش است. و بنابراین ، در دهکده میا ، عشق به کتاب ها مانند گذشته شکوفا می شود ، و به همه می آموزد که با کمی تخیل و قلب بزرگ ، هر چیزی ممکن است.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی