کودک و درخت سخنگو: داستانی درباره دوستی با طبیعت

پسرکی مهربان با یک درخت سخنگو دوست می شود و یاد می گیرد که چگونه از طبیعت مراقبت کند و در عوض، طبیعت نیز به او آرامش و شادی هدیه می دهد.

👶 7 - 10 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/16
داستان کودک و درخت سخنگو: داستانی درباره دوستی با طبیعت

📖 متن داستان

در روستایی سرسبز، پسربچه ای به نام آرمان زندگی می کرد. او عاشق بازی در کنار جنگل بود، اما گاهی بدون توجه به طبیعت، شاخه های درختان را می شکست یا گل ها را بی دلیل می چید. یک روز هنگام قدم زدن در جنگل، صدایی او را صدا زد. او با تعجب متوجه شد صدای یک درخت بزرگ و پیر است که با او حرف می زند. درخت گفت: «آرمان، من و دوستانم به نفس های تو زندگی می دهیم، چرا ما را آزار می دهی؟» آرمان شرمنده شد و قول داد که از آن به بعد دوست طبیعت باشد.

از آن روز به بعد، آرمان هر روز به جنگل می رفت، زباله ها را جمع می کرد، پرندگان را غذا می داد و از شکستن شاخه ها خودداری می کرد. کم کم حیوانات جنگل هم به او اعتماد کردند. پرندگان روی شانه اش می نشستند، سنجاب ها دانه هایشان را با او شریک می شدند و حتی خرگوش های بازیگوش اطرافش می دویدند. آرمان فهمید که دوستی با طبیعت یعنی احترام به زندگی و مهربانی با موجودات. او همیشه شادتر از قبل به خانه بازمی گشت، چون می دانست دوستانی دارد که نه انسان هستند و نه زبانش را می فهمند، اما قلبشان با مهربانی او تپش می گیرد.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی