هدیه کوچک برای پدر و مادر

سارا با دیدن خستگی پدر و مادرش تصمیم گرفت با یک کار ساده آن ها را خوشحال کند.

👶 7 - 10 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/16
داستان هدیه کوچک برای پدر و مادر

📖 متن داستان

سارا دختری مهربان و کنجکاو بود. او همیشه می دید مادرش از صبح تا شب در خانه مشغول کار است؛ غذا می پزد، ظرف می شوید و خانه را مرتب می کند. پدرش هم از صبح زود تا غروب در مغازه کار می کرد تا هزینه های خانه تأمین شود. سارا هر روز متوجه می شد که چشمان پدرش خسته است و مادرش گاهی دست هایش از کار زیاد درد می گیرد.

یک روز سارا تصمیم گرفت کاری بکند. او با پول توجیبی اش کاغذ رنگی خرید و برای پدر و مادرش یک کارت درست کرد. روی کارت با خط کودکانه اش نوشت: «بابا و مامان عزیز! ممنونم که همیشه برای من زحمت می کشید. من شما را خیلی دوست دارم.» وقتی شب شد و پدر به خانه برگشت، سارا کارت را به او و مادرش داد.

پدر و مادر با دیدن آن کارت اشک در چشمانشان جمع شد. خستگی روزانه شان با یک جمله ساده از بین رفت. آنها سارا را در آغوش گرفتند و گفتند: «از اینکه قدر زحمات ما را می دانی، خوشحالیم.» سارا فهمید که برای خوشحال کردن پدر و مادر لازم نیست هدیه ای گران بها بدهد؛ کافی است دلش پر از محبت و قدردانی باشد.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی