ماجراجویی پرندگان در سفر بزرگ مهاجرت

گروهی از پرندگان جوان با شجاعت و همکاری راهی یک سفر طولانی مهاجرتی می شوند و در طول مسیر با خطرات و دوستی های جدید آشنا می شوند.

👶 7 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/16
داستان ماجراجویی پرندگان در سفر بزرگ مهاجرت

📖 متن داستان

در یک دشت پهناور و پر از گل های رنگارنگ، گله ای از پرندگان جوان زندگی می کردند. آن ها همیشه از پدر و مادرشان شنیده بودند که هر سال هنگام سرد شدن هوا باید راهی سفری طولانی شوند تا به سرزمین های گرم تر برسند. این سفر «مهاجرت» نام داشت. پرندگان جوان با اشتیاق اما کمی ترس به آن فکر می کردند، زیرا باید برای اولین بار پروازهای طولانی را تجربه می کردند.

صبح یکی از روزهای پاییزی، رهبر پرندگان اعلام کرد که زمان سفر بزرگ فرا رسیده است. همه پرندگان گرد هم آمدند و با نظم خاصی به صف شدند. پرندگان جوان در ابتدا بال هایشان خسته می شد و نمی توانستند با بزرگان هماهنگ پرواز کنند، اما با تشویق یکدیگر، کم کم توانستند بهتر و قوی تر پرواز کنند.

در مسیرشان از بالای کوه ها، رودخانه ها و جنگل های پر رمز و راز گذشتند. در یکی از شب ها، طوفانی بزرگ شروع شد. باد شدید پرندگان را از هم جدا کرد. پرنده ای کوچک به نام «سایا» از گروه دور شد و به تنهایی در دل جنگل تاریک فرود آمد. او ترسیده بود، اما ناامید نشد. سایا با صدای بلند پرندگان را صدا زد و سرانجام دوستانش با شنیدن صدای او بازگشتند. این اتفاق به آن ها یاد داد که اتحاد و همراهی چقدر مهم است.

پس از روزها پرواز و پشت سر گذاشتن سختی ها، سرانجام به سرزمین گرم و سرسبزی رسیدند. پرندگان جوان با خوشحالی فهمیدند که مهاجرت تنها یک سفر سخت نیست، بلکه پر از درس هایی درباره دوستی، شجاعت و امید است. از آن روز به بعد، آن ها همیشه با اعتمادبه نفس بیشتری به سفرهای مهاجرتی فکر می کردند.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی