اتاق شلخته نرگس و مهمان های ناخوانده

نرگس دختری شلخته بود که هیچ وقت اتاقش را مرتب نمی کرد. یک روز دوستانش به خانه اش آمدند و او از خجالت نمی دانست چه کند. این ماجرا باعث شد بفهمد که نظم داشتن چقدر مهم است.

👶 7 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/17
داستان اتاق شلخته نرگس و مهمان های ناخوانده

📖 متن داستان

نرگس همیشه عادت داشت اسباب بازی هایش را روی زمین رها کند و لباس هایش را روی تخت یا صندلی بیندازد. مادرش بارها به او گفته بود: «نرگس جان، اگر اتاقت را مرتب نکنی، روزی می رسد که خیلی خجالت می کشی.» ولی نرگس با خنده جواب می داد: «اشکالی ندارد، کسی به اتاقم نمی آید!»

یک روز قرار شد دوستانش برای بازی به خانه او بیایند. نرگس خیلی خوشحال بود و برای آن ها خوراکی آماده کرده بود. اما درست وقتی دوستانش رسیدند، مادرش گفت: «بچه ها بیا بروید اتاق نرگس بازی کنید.» نرگس با وحشت گفت: «نه مامان! توی سالن بازی کنیم.» ولی دوستانش اصرار کردند که اتاق او را ببینند.

وقتی در اتاق باز شد، همه بچه ها با تعجب به هم نگاه کردند. کف اتاق پر از لباس بود، کتاب ها روی زمین افتاده بودند و حتی یک لیوان شکسته گوشه اتاق افتاده بود. دوستان نرگس شروع کردند به خندیدن و گفتند: «چطور می توانی توی این همه شلوغی زندگی کنی؟!»

نرگس خیلی خجالت کشید و دلش نمی خواست کسی به او بخندد. بعد از رفتن دوستانش، گریه کرد و به مادرش گفت: «حق با تو بود. اگر از اول اتاقم را مرتب کرده بودم، امروز این قدر خجالت نمی کشیدم.»

از آن روز به بعد، نرگس یاد گرفت هر شب قبل از خواب اتاقش را مرتب کند. او فهمید که شلختگی نه تنها برای خودش مشکل ساز می شود، بلکه می تواند دیگران را هم از او دور کند.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی