سرنوشت تلخ پسر تنبل

این داستان درباره پسری به نام کامران است که در کودکی همیشه از درس و کار فرار می کرد و به جای تلاش، وقتش را به بازی می گذراند. وقتی بزرگ شد، با مشکلات زیادی روبه رو شد و تازه فهمید تنبلی چه آسیب هایی به زندگی اش زده است.

👶 7 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/17
داستان سرنوشت تلخ پسر تنبل

📖 متن داستان

کامران پسری بود که از همان دوران کودکی تنبلی در وجودش ریشه کرده بود. هر وقت مادرش از او می خواست اتاقش را مرتب کند، به بهانه های مختلف فرار می کرد. وقتی پدرش از او می خواست در کارهای خانه کمک کند، با لبخندی می گفت: «بعداً انجام می دهم!» اما آن «بعداً» هیچ وقت فرا نمی رسید. در مدرسه هم همیشه تکالیفش را نصفه و نیمه می نوشت یا اصلاً انجام نمی داد. معلم هایش بارها به او هشدار داده بودند که اگر همین طور پیش برود، آینده سختی در انتظارش است.

سال ها گذشت و کامران به بزرگسالی رسید. او مهارت خاصی نداشت و به دلیل اینکه در دوران کودکی و نوجوانی تلاش نکرده بود، شغلی مناسب پیدا نمی کرد. دوستانش که در کودکی درس خوانده و تلاش کرده بودند، حالا پزشک، مهندس و معلم شده بودند. آن ها زندگی خوبی داشتند، ولی کامران حتی برای پرداخت اجاره خانه اش هم مشکل داشت. کم کم افسوس و پشیمانی سراغش آمد. با خود فکر کرد: «ای کاش وقتی بچه بودم، کمی بیشتر زحمت کشیده بودم. ای کاش به جای فرار از مسئولیت ها، با پشتکار کار می کردم.»

این تجربه به او یاد داد که تنبلی در کودکی می تواند آینده را خراب کند. هرچند دیر شده بود، اما تصمیم گرفت از همان روز دوباره شروع کند. اگرچه سخت بود، اما کم کم یاد گرفت که با تلاش می توان بخشی از عقب ماندگی ها را جبران کرد. داستان کامران به بچه ها یاد می دهد که اگر امروز سختی های کوچک را تحمل کنند، فردا زندگی آسان تر و زیباتری خواهند داشت.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی