داستان کودکانه درباره اجازه گرفتن در مهمانی

این داستان درباره پسری به نام امیر است که در مهمانی بدون اجازه سراغ اسباب بازی های میزبان می رود. او می آموزد که با اجازه گرفتن، دوستی ها شیرین تر و مهمانی ها شادتر می شوند.

👶 7 - 12 سال ✍️ جلال اونق 📅 2025/09/17
داستان داستان کودکانه درباره اجازه گرفتن در مهمانی

📖 متن داستان

امیر به همراه خانواده اش به مهمانی خانه یکی از دوستانشان رفت. خانه پر از شادی و صدای خنده بود. امیر به اتاق بچه میزبان رفت و چشمش به یک ماشین کنترلی زیبا افتاد. بدون اینکه چیزی بگوید، آن را برداشت و شروع به بازی کرد. ناگهان ماشین به دیوار خورد و چراغش شکست. صاحب اسباب بازی، پسر میزبان، ناراحت شد و گفت: «این اسباب بازی مورد علاقه ام بود! چرا بدون اجازه گرفتی؟» امیر خجالت کشید و چیزی نگفت. پدرش که متوجه ماجرا شد، به آرامی گفت: «امیر جان، وقتی در مهمانی هستی، باید یاد بگیری به وسایل دیگران احترام بگذاری. اگر چیزی دوست داری، اول باید اجازه بگیری.» امیر با شرمندگی از پسر میزبان عذرخواهی کرد و گفت: «ببخش، دفعه بعد حتماً اجازه می گیرم.» پسر میزبان لبخندی زد و گفت: «اشکالی ندارد، می توانیم با هم بازی کنیم.» امیر فهمید که اجازه گرفتن باعث دوستی و شادی بیشتر در مهمانی می شود.

📱 اپلیکیشن اندروید

📱
🚀 به زودی!

امکان گوش دادن به داستان‌ها در اپلیکیشن اندروید

🎵 گوش دادن آفلاین
📚 کتابخانه شخصی
ذخیره علاقه‌مندی‌ها
🔔 اطلاع‌رسانی جدید
📧 اطلاع‌رسانی