آرش پسری پرانرژی و باهوش بود که همیشه در مدرسه شاگرد خوبی محسوب می شد. اما از وقتی پدرش برای تولدش یک گوشی موبایل خرید، همه چیز تغییر کرد. ابتدا آرش فقط روزی نیم ساعت بازی می کرد، اما کم کم بازی های جدید و رنگارنگ او را به خود وابسته کردند. او دیگر کمتر با دوستانش فوتبال بازی می کرد، تکالیفش را فراموش می کرد و حتی هنگام غذا خوردن هم گوشی در دست داشت. مادر و پدرش بارها به او تذکر دادند، اما آرش نمی توانست از دنیای بازی بیرون بیاید. یک روز که معلم ریاضی از او خواست مسأله ساده ای را حل کند، آرش متوجه شد دیگر تمرکزی ندارد. حتی نمراتش یکی پس از دیگری پایین آمد. دوستانش هم دیگر او را به بازی های گروهی دعوت نمی کردند. در نهایت، وقتی به جشن تولد یکی از دوستانش رفت و دید همه خوشحال در حال بازی و خنده هستند ولی او فقط به گوشی اش نگاه می کند، به خودش آمد. آرش گوشی را کنار گذاشت و فهمید که هیچ بازی ای جای دوستی ها، شادی های واقعی و موفقیت در زندگی را نمی گیرد. از آن روز تصمیم گرفت بازی کردن را محدود کند و دوباره به دنیای واقعی برگردد.
پسرکی که در دنیای بازی های موبایلی گم شد
ماجرای پسری به نام آرش که آنقدر در بازی های موبایلی غرق شد که درس و دوستانش را فراموش کرد و در نهایت فهمید زندگی واقعی ارزشمندتر از هر بازی است.
👶 7 - 12 سال
✍️ جلال اونق
📅 2025/09/17
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید