در یک شب آرام و پرستاره، پسری به نام امیر در حیاط خانه اش نشسته بود و به آسمان نگاه می کرد. ناگهان نوری سبز و درخشان از آسمان پایین آمد و موجودی کوچک با سر بزرگ و چشم های گرد ظاهر شد. امیر اول ترسید، اما خیلی زود فهمید که این موجود قصد بدی ندارد. او خودش را «زیلو» معرفی کرد، یک آدم فضایی که سفینه اش خراب شده و مجبور است مدتی روی زمین بماند. زیلو رفتارهای عجیب زیادی داشت: او به جای غذا خوردن، با بو کردن کتاب های امیر انرژی می گرفت! وقتی آب می نوشید، شروع به پرش های بلند می کرد، و وقتی صدای زنگ در خانه به صدا درمی آمد، فکر می کرد این یک فرمان مهم از سیاره اش است و شروع به رقصیدن می کرد! امیر و زیلو خیلی زود دوست صمیمی شدند. آنها با هم به مدرسه رفتند، اما زیلو به جای نشستن روی صندلی، وارونه آویزان شد! بچه ها اول تعجب کردند، اما بعد همه شروع به خندیدن کردند. هر روز با وجود رفتارهای بامزه ی زیلو، شادی و خنده در زندگی امیر بیشتر می شد. در پایان، وقتی سفینه ی زیلو تعمیر شد، او مجبور به بازگشت شد، اما به امیر قول داد که هر وقت دوباره به زمین آمد، باز هم با هم بازی کنند. این داستان نشان می دهد که دوستی واقعی حتی با موجودات متفاوت هم می تواند پر از شادی و خنده باشد.
دوستی پسر زمینی با آدم فضایی خنده دار
داستانی درباره دوستی یک پسر کنجکاو با آدم فضایی خنده دار که رفتارهای عجیب و بامزه اش باعث ماجراهای پرهیجان و خنده آور می شود.
👶 7 - 12 سال
✍️ جلال اونق
📅 2025/09/17
📖 متن داستان
📱 اپلیکیشن اندروید
📱
🚀 به زودی!
امکان گوش دادن به داستانها در اپلیکیشن اندروید
🎵
گوش دادن آفلاین
📚
کتابخانه شخصی
⭐
ذخیره علاقهمندیها
🔔
اطلاعرسانی جدید