سیاره ی زارگون مملو از رنگ های درخشان و آدم فضایی هایی بود که همیشه در حال ساختن و خراب کردن وسایل خود بودند. آن ها از این که همیشه می توانستند وسایل جدید بسازند لذت می بردند و هرگز به مراقبت از آن ها فکر نمی کردند.
روزی مهمانی ویژه ای وارد زارگون شد: یک مسافر فضایی مسن به نام پیرون که قصه های عجیبی درباره سیاره های دور میدانست. وقتی پیرون دید که آدم فضایی ها چه رفتاری دارند، لبخند زد و گفت: "آیا میدانید در کنار سیاره ی شما، گنجی موجود است که می تواند وسایلتان را از خرابی نجات دهد؟"
همه به هیجان آمدند و به دنبال این گنج رفتند. آنها سال ها گشتند تا به کوه های کریستالی رسیدند. در آنجا توصیفی که پیرون داده بود نقش بسته بود: "گنج مراقبت، دلسوزی و ارزش قایل شدن است. به وسایل خود دلبسته و مراقب آنها باشید تا مهمترین گنج را دریابید."
از آن به بعد، آدم فضایی های زارگون به وسایلشان ارزش می گذاشتند و مراقبت از آنها را فرا گرفتند. و از همان روز، سیاره ی زارگون می درخشید و بهتر از همیشه به نظر می رسید.